sedanehangur

قدر این انگورها را بدانید ، این انگورها هدیه ی رئیس صدام برای شماست.

به گزارش اترک : ماشینم رو برادرم با خودش برده بود و منم قصد داشتم توی شهر جایی برم و جای شما خالی از خونه ی یکی از دوستان عقیقه ی بچه ی تازه به دنیا آمده اش را بیارم خونه .

جلوی آژانش نزدیک خونه ایستادم و بعد از سلام تقاضای ماشین کردم .

یکی از رانندگان که تقریبا میانسال هم نشون می داد بیرون اومد و با هم به سمت ماشینش رفتیم . تا خونه ی دوستم که فرزند شهید هم بود از همه جا صحبت کردیم و اما موضوع صحبت برگشتمون چیز تازه ای بود .

آقای پژمان آزاده ای بود که دو سال از دوران زندگیش در اردوگاه شماره ی 12 تکریت عراق گذشته بود .

وقتی در خصوص عملیات تروریستی و گروگانگیری گروهک به اصطلاح جیش العدل صحبت شد ، ایشان با ناراحتی از این اقدام این گروهک تروریستی به من گفت : «من آزاده هستم . اینها قدر این مملکت را نمی دانند .من دو سال در اردوگاه شماره ی 12 تکریت عراق اسیر بودم. روزی قرار بود بین بچه ها میوه توزیع شود ، به هر نفر یک خوشه ی انگور که در هر خوشه فقط سه دانه ی انگور بود . یکی از ماموران عراقی روبه بچه ها کرد و گفت : همه ی شما باید قدردان صدام رئیس باشید چرا که صدام رئیس این انگورها را با هزینه ی زیاد و از کشورهای دیگر برای شما تهیه کرده است .

یکی از بچه ها که انگار در ایران خودشان باغ انگور داشتند رو به این مامور که به زبان فارسی خوب صحبت می کرد گفت : ما خودمان توی شهرمان 10 هکتار انگور داریم که انگورهایش هزاران بار از این انگورها بهتر است .

مامور عراقی تا این جمله را شنید ، اون بنده ی خدا را به زیر مشت و لگد خود گرفت و ما به زود توانستیم به اون عراقی بفهمانیم که این بنده ی خدا منظور بدی نداشته است .یکی از بچه ها با ملایمت به مامور بد اخلاق عراقی گفت :‌این بنده ی خدا راست می گه ، ما توی ایران از هر نوع میوه ای داریم و ایران سرزمین بزرگی است و هر نوع میوه ای توی آن وجود دارد .مامور عراقی با بهت و تعجب به سخنانی که در مورد ایران گفته می شد ،‌گوش می داد .

مامور عراقی رو به همه ی ما کرد و گفت : اگر من جای صدام رئیس بودم همه ی شما را توی یک اردوگاه می کردم و روی همه ی شما هم بنزین می ریختم و همه تونو می سوزاندم .

بچه ها از اون تاریخ به بعد نام این مامور را به مامور نفتی تغییر دادند .»ای کاش این افراد که از همین آب و خاک هم هستند قدر مملکت و مردم خوب کشورشان را می دانستند و فریب دشمنان دین اسلام را نمی خوردند و در مقابل مردم نمی ایستادند . اینها جایی در بین مردم ندارند .
خاطره ای از آقای پژمان ، آزاده ی کلاله ای در گفتگو با خبرنگار اترک